بیا و مخاطبش تو باش

mymomentsmg@gmail.com
بیا و مخاطبش تو باش

من متولد مهر 70 هستم
اگه منو شناختی به روم نیار باشه؟

طبقه بندی موضوعی

۹۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

.

چقدر خوبه آدم حرفاشو بزنه چیزیو تو دلش نگه نداره
وااااای چه حس خوبیه هرچی تو دلم بود بهش گفتمو حالم الان خیلی بهتره
خدایا من عاشقتم فقط خودتو عشق است حتی مجازاتت هم شرف داره به محبت پوشالی بنده هات
من بنده ای نبودم که تو میخواستی... نمیدونم شاید از این ببعدم نشم ولی خواهش میکنم یه جوری همه چیو کنار هم بچین که من فقط و فقط با تو طرف باشم خشم و غضبتم رو چشمم با جون و دل میپذیرم هرچند درقبال مهربونیات خیلی کم و ناچیزن این خشما...
تو منو بگیر از قله پرت کن تو دره ولی نده دست بنده هات که بخوان کاری برام بکنن
من از هرچی غیر تو بریدم
ممنونم ازت بخاطر آدمای دوست داشتنیه زندگیم
ممنونم ازت بخاطر همه ی نعمتا و خوبیات
سعی میکنم قدرشونو بدونم
ولی همه در قبال تو هیچن برام
اینو از سر ناچاری نمیگم چون برام ثابت شده که تنها کسی که سزاوار محبت و اعتماد صددرصده تویی و بس
شاید یه مقدار کوچیکشم از سر ناچاریم باشه اما بیشترش بخاطر اینه که بهش رسیدم
کاملا برام مسلم و قطعی شده
خیلی حالم خوبه و خوشحالم که تو دقیقا همونجوری هستی که من دلم میخواد
مرسی که شرایطو فراهم کردی امروز حرفای دلمو به اون بنده ی جاهلت بزنم

۲۵ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۰
مریم

.

مونا رفت

و این یعنی یکی از غم انگیزترین و سخت ترین لحظه های زندگیم


۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۲۷
مریم
من خیلی کم غذام ولی همون مقدار کم هم برام کیفیتش خیلی مهمه
مونا میگه عین مردا واسه غذا غر میزنی
فکر میکنم اگه مردی بودم که زنم دستپخت بدی داشت یا به ظاهر و تزئین غذا اهمیت نمیداد ازش جدا میشدم!!


۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۳۷
مریم

دیگه کم کم دارم به جایی میرسم که موقع خواب همین یکی دوتا تیکه لباسم نمیتونمتحمل کنم

لباس پوشیدن سخته برام نمیدونم چرا و اینکه دلیلش چی میتونه باشه مامانم میگه بچه

هم که بودم با لباس پوشیدن من مشکل داشته همیشه

میگه همش میپرسیدی چرا باید لباس بپوشیم؟!

پنجره بازه و دلم میخواد این نسیم خنک و ملایم به تنم بخوره نه به لباسم حتی همین

لباس خواب نصفه نیمه و توری

دلم از زندگی گرفته باید سفر کرد باید حذر کرد... باید رفت... رفت و دور شد

دلم دوری میخواد فاصله گاهی خیلی خوبه...

چقدر خوبه که این دنیا انقدر بزرگ هست که بشه بری یه گوشه اش زندگی کنی که برای

برگشتن به محل زندگی قبلیت مجبور بشی چندروز تو راه باشی

دلم میخواد آدمای زندگیم منو فراموش کنن واقعا اینو از ته دلم میخوام

میخوام که یه روزی یادشون بیفته ع! یه روزی یه کسی به اسم مریمم بود و اون وقت دیگه

بهم دسترسی نداشته باشن نمیدونم چرا این حس اومده سراغم...

دلم تنهایی میخواد و سکوت اینی که میگن مردا گاهی به غار تنهایی نیاز دارن یا همچین

چیزی، به نظرم مختص اونا نیست همه به این احتیاج دارن زن و مرد نداره و من الان غار

تنهایی میخوام غاری که خودم انتخابش کنم



۲۵ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۱
مریم
چرا من گاهی وقتا عقلم از کار میفته؟ بدم میفته ها!!
چیزی که خیلی مهمه و ابدا نباید میگفتمو از شدت عصبانیت به رویا گفتم... اونم به کی به
رویای دهن لق
حالا حتی اگه دهن لق نباشه هم میدونم که تو این موارد آدم قابل اعتمادی نیست
دست پرورده ی یه آدم عوضیه که عوضی بودن رو خلقش تأثیر گذاشته دوساعت پیش منو سینا رفتیم دم خونشون عکسایی که شب جشن با گوشی یا دوربینش گرفته بگیرم ازش
حالا تا 1ماه باید برم خونه این و اون عکس جمع کردن
خودش و زن عمو تنها بودن عمو هم رفته بود ددر
سینا همین که اومد تو زد منو تو  و مستندی که درمورد هیروشیما نشون میداد دید
زن عموم هم طبق معمول هی میوه و آبمیوه و چایی و شکلات میچپوند تو حلق ما
ول کنم نبود آخه زن عموی مهربونم فدای قلب مهربون و دوست داشتنیه برعکس دخترت بشم
من میام خونتون دست از سر کچلم بردار یه روز بلاخره اینو بهش میگم قول میدم
رویا چرا هر لحظه یه رنگه؟ اصلا این آدم قابل پیش بینی نیست هربار میبینیش با یه شخصیت جدید مواجه میشی!!
این کلا دهن علم روانشناسیو سرویس کرده یه سوژه ی خاص و قابل بررسیه
عکسارو نگاه کردم والا از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون خودمو نشناختم! آرایشگره احمق به کل قیافمو عوض کرد با این آرایش کردنش
خداروشکر غلیظم نکرد اما یکی دیگه کرد منو هرچی فحش عالم تو حلق خودشو ننه ش زنیکه ک.ون عملی
وای چقدر دلم میخواد فوش بدم بهش
رویا دوتا فیلم داده بهم برم نگاه کنم مطمئنا تو فیلم یه خونه ی های لوکس با وسایل دهن پر کن و یا مک لورنی بوگاتی ای چیزی هست که رویا از این فیلم خوشش اومده

آهان یه چیزی سینا میگفت شب جشن آقایون رفتن از تو صندوق عقب ماشیناشون آب شنگولی زدن اومدن بالا همون پسره که ننش صداش زد بیاد ببینمش هم میگفت خورده
گفتم خب اگه اینجوریه که بره ور دل همون ننش عرقشو بخوره هرموقع هم زنگ زدن بیان کنسلش میکنم
عیب نداره ها دلش میخواد بخوره بره بخوره مشروب که مشروبه هرچی دلش میخواد بخوره
زندگی دیگران به من ربطی نداره
ولی خب بره با یه خانوم خوشمله که پایه باشه با هم برن بالا

۲۵ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۱۶
مریم

باید انقدر رو خودم کار کنم که بتونم وقتی ازش مینویسم گریه نکنم

میدونم این حق من بوده که ازم دریغ شده... این حق من بوده که برام مادری کنه

میدونم این غریزه منه و دست خودم نیست که همیشه هرجایی از زندگیم دنبالش میگردم

اما باید به این غریزه و حس لعنتی غلبه کنم


۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۵۲
مریم

دارم از مامانم فاصله میگیرم و حق دارم بیشتر از این حرفا حق دارم

از مهر که رفتم شمارمو عوض میکنم دلم نمیخواد هیشکی شمارمو داشته باشه جز مونا که 

میدونم اگه بهش بدم نمیده به مامانم هروقت دلم واسه نویدو سینا و بابا تنگ شد خط

قبلیمو میندازم رو گوشی و زنگ میزنم بهشون

مامانم یه روزی تمام زندگیم بود اما باید تغییر بدم این حسو... مامان من مادر بودنو بلد نیست

پذیرفتنش سخت و دردناکه... اما باید باور کنم...

باید ازش دور بشم باید انقدر خودمو سرگرم کنم که بتونم کنار بیام با این موضوع

که بتونم دم به دیقه نچسبم بهش نبوسمش انقدر قربون صدقش نرم

باید بتونم ازش دور شمو به زندگیم ادامه بدم باید مامانم بشه ضلع پایینیه مثلث ذهنم...

نزدیک بودن بهش اذیتم میکنه... وقتی میبینم جواب محبتام میشه این...

منو ول کنه و یه آدم بی سروپای عوضی رو که اینهمه در حقم ظلم کرده بچسبه...

بهش گفتم اگه از این ببعد بهت بگم مامان از سر اجباره هیچ حسی بهت ندارم

گفت تو هرجور میخوای درموردم فکر کن اما من عاشقتم و یه لحظه م ازت دور نمیشم

درگوشمو گرفتم گفتم نمیخوام بشنوم برو بیرون

ناراحت شد لابد... نمیدونم شایدم نشد... ولی بدجوری دلمو شکونده

دیشب به نوید گفتم توروخدا همین الان منو ببر خونه ماشینارو برده بودن فقط یه موتور تو باغ

عمو بود سوار شدمو اومدیم تمام راهو گریه کردم هیچکس تو خیابون نبود و باد اشکامو با

خودش میبرد نوید میگفتو میخندید و من گوش نمیدادم نمیفهمید پشت سرش دارم گریه میکنم

وقتی اومدم خونه دلم میخواست مونا بود و بغلم میکرد یه دل سیر گریه میکردم ولی نبود

طبق معمول هرجور که شده سرخودمو گرم کردم که یادم بره


اگه یه روز مامان شدم بچمو با دنیا عوض نمیکنم به هیچکس نمیفروشمش و بعد نمیام تو

چشاش زل بزنم که عاشقشم

از خدا میخوام اگه قراره مث مامانم بشم هیچوقت بهم بچه نده



۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۴۰
مریم

یه خورشت زبونی پختم که بیا و ببین معرکه شد دست گلم درد نکنه

نوید هم رفت:((( معلوم نیست کی بتونه برگرده باز:((((((


۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۱۷
مریم

.

خیلی کم وب میخونم ولی یه وب بود که دائم و پیگیر میخوندمش اما حذفش کرده...

دلم شکست دوست داشتم بخونمش هنوز:(((((((((

اگه یه روز مجبور شدم وبمو حذف کنم بی خبر نمیرم..


۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۰۹
مریم

.

تو شب جشن 3نفر ازم خواستگاری کردن

انقد بدم میاد یکی ننش منو پسنده خوب من قراره زن کی بشم؟ پسره یا ننش؟

نمیگم بده ها هرکی برای خودش اصولی داره شاید از نظر کسی این بهترین روش باشه

ولی برای من نه

من خوشم نمیاد ننه هه بیاد بهم بگه عاشقم شده و بپرسه قصد ازدواج دارید؟ بعدم منو یه

لنگه پا  وایسونه شرایط شازدشو توضیح بده یا پسرشو صدا بزنه بیاد ببینمش با لباس

مجلسی و سر و وضع لختی پختیم خب این چه کاریه؟

ملت شعورشون رفته هالی دی کلا...

تو اون شلوغی رفتن از بابام وقتم گرفتن!!!! بابامم قربونش برم روی کسیو زمین ننداخته! 

نوبت دهیش خوبه!

من اصولا کسیو همون اول نمیگم نه مگه اینکه چقدر داغون باشه!

اول یکی دو جلسه صحبت میکنم بعد میگم نه خصوصا پسرایی که تحصیلات یا وضع مالی 

درست و حسابی ندارن نمیخوام فکر کنن به این خاطر انسانیتشونو نادیده گرفتم

و چون پول نداشتن تو بند مدرک نبودن تحویل گرفته نمیشن و تحقیرشون کنم خدایی نکرد

من دنبال آدمی ام که بفهمه عشق ینی چی و من بتونم عاشقش باشم همین و بس

و خب البته موی دست خیلی برام مهمه!! به جان خودم

یه بار یه خواستگار پلیس داشتم از اون دیوثای روزگار بود

وقتی ازم خواستگاری کرد گفت بیام خونتون اما چون تو شهر خودم

نبودم گفتم نه اول خودم باهات صحبت کنم ببینم چجوریایی تا بعد

بعدش منو برد یه کافی شاپ های لوکس اصلا بلد نبودم منوشو بخونم

حالا اینارو ولش کن این بشر دستش یه مویی داشت... یه مویی داشت... هروقت یادم میفته

دلم کباب میشه من اصلا گوش نمیدادم چی میگه که... یا درگیر این بودم که

این عن درمالی که برام سفارش داده چجوری میخورن یا درگیر موی دستش...

حیف که خیلی سگ بود وگرنه جدی جدی داشتم بخاطر هیکل و موی انگشتاش وسوسه میشدم!

مقاومت در برابر این دوتا مورد خیلی برام سخته!!

و از این جهت که تونستم به احساسم غلبه کنم به خودم تبریک میگم


۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۴۷
مریم