یک رژلب خریدم و مثل تمام رژهای دیگرم میروم جلوی آینه و هزار بار میزنم و هر بار کیف میکنم
راستی چرا من تو خیلی موارد برعکس بقیه ام؟
معمولا آدم ها توی اجزای صورت بیشتر از همه به چشم توجه میکنند اما من به لب!
کلا لب مقوله ی مهمی ست برایم!!
یا اینکه مواقعی که خیلی دلم میگیرد و غصه دارم یک مسائل خاک برسری درون خونم بالا
میزند و اگر با همین حالِ غمگین و اشک الود و هق هق کنان بخوابم خواب های مثبت 18 و
منکراتی میبینم! واقعا چرا؟؟؟ حالا مهم نیستا ولی برایم جای سوال است که چرا!
آخر عموما وقتی کسی غمگین است حوصله این چیزها را ندارد و حتی اگر یکی از
استارهای خوشتیپ و جذاب آمریکایی هم (که خدا قسمت همه روزه داران بکند انشاالله)
بیاید جلوش ممکن است با پشت دست بکوبد درد دهان مبارکش چه برسد به...
بگذریم..
آهان یا مثلا همه دنیا مادرها را عزیزتر میدانند در این شکی نیست که مادرها فرشته اند
اغلب فداکارتر از پدرها هستن بیشتر دوستمان دارند و بیشتر مواظبمان اند اما من همیشه
گفتم و تا آخرین قطره خونم! هم خواهم گفت پدر چیز دیگریست... اصلا پدر عشق است یک
چیزی تو مایه های تنفس
یا مثلا اغلب دخترها برای بیرون رفتن از خانه آرایش زیاد را میپسندند اما من دوست ندارم زیاد آرایش کنم
یک رژلب که از نان شب و کپسول اکسیژن برای غواص هم واجب تر است
و یک ریمل که چندان هم لازم نیست کفایت میکند بیشتر از این حالم را به هم میزند
بلاخره باید فرقی باشد بین یک بوم نقاشی و صورت آدمیزاد یا نه؟
ولی دخترهای همسن من متفاوت فکر میکنند این را از سایه های شیطونی و 7رنگ و
آرایش موها، پرسینگ ها و لنزهای رنگیشان میشود فهمید
موارد دیگر هم هست اما حال نوشتن نیست
خیلی تشنه ام... یک لیوان آب سرد و گوارا توی آن لیوان شیشه ایه کمرباریک هم
روزه را باطل میکند؟ جون من؟