بیا و مخاطبش تو باش

mymomentsmg@gmail.com
بیا و مخاطبش تو باش

من متولد مهر 70 هستم
اگه منو شناختی به روم نیار باشه؟

طبقه بندی موضوعی

۹۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

هرکی این فیلمو ساخته بیمار جنسی بوده

تنها نکته جذاب فیلم این بود که دختره خیلی خوشگل گریه می کرد


۰۷ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۳۴
مریم

دارم فیلم "لاو اند آدر دراگز" میبینم و سالاد الویه میخورم



رو جلد این سالاده تاریخ انقضاشو زده فردا (1ماه پیش تولید شده)

امیدوارم مسموم نشم اگه خبری نشد ازم قاتل اوناهاش


۰۷ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۹
مریم

مهتاب زنگ زده چندبار، دیروقت نصف شب گوشیم سایلنت بوده و نشنیدم

پیام داده تو بهترین دوست تمام زندگیمی دلم برات یه ذره شده

جواب ندادم باز پیام داده مریم دلم پرمیکشه برات کجایی؟

دوسش دارم، چندبار ریپلای میکنم جوابشو بدم اما نمیتونم خیلی وقته جواب پیامای هیشکیو ندادم

خیلی وقته دیگه از اینکه کسی بهم بگه دلش برام تنگ شده بگه دوسم داره

بگه تو بهترین دوستمی یا زنگ بزنه گریه کنه بگه دلم برای بغلت تنگ شده حس خاصی بهم دست نمیده

نمیدونم چرا و از کی اینجوری شدم


۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۲
مریم

طبق معمول هیچکس خونه نیست

اسپیکرارو وصل کردم به لبتاب

دارم این آهنگو گوش میکنم

و فکر میکنم


۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۷
مریم
جدیدا یک مرضی پیدا کردم که موقع فیلم دیدن باید چیز میز بخورم
فیلم که شروع میشود تا انتها دستگاه گوارش من هم مشغول است!
تا اینجایش ایرادی ندارد
مشکل زمانی شروع میشود که سرکار خانم ت.ن فروش در فیلم، هوس میکنند بالا بیاورند
و تو نخودفرنگی ها و قارچ های توی دهانت را نمیدانی قورت بدهی
یا مثل همان بازیگر بالاشان بیاوری روی تخت!

۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۲۲
مریم

دیشب با مونا حرف زدم تلفنی آخ چقدر دوسش دارم...

داشتن خواهر از جمله نعمات خداوندیه که شامل حال هرکی بشه واقعا شانس آورده

سینا هم که کل شبو با عشقشون مشغول بودن!

رفته بود بالا و تلفنی حرف میزدن باهم اینام حالو هوایی دارن با خودشون...

از دختره خوشم نمیاد یعنی بدم میاد خیلی هم بدم میاد

مثل همیشه دلم واسه نوید تنگ شده... نه خیلی بیشتر... دلم پرمیکشه براش

دیشب تا 2 نشسته بودم پای تی وی چیز خاصی هم نداشتا الکی شبکه هارو بالا پایین میکردم

هرچیز چرتی بود فرقی نداشت میدیدم تموم میشد بعدی!

آخه خوابم نمیومد خیلی پرانرژی بودم کلا شبا انرژی خیلی زیادی دارم بیشتر از روز

حوصله هیچ کاریو هم نداشتم

وقتی بی حوصلم انگار زیرم چسب 1 2 3 زده باشن هرجا باشم همونجا میمونمو تکون نمیخورم 

دیشبم از رو کاناپه کنده نمیشدم

حتی گوشیمو که روی میز وسط هال بود حوصله نداشتم یه کم جابجا شم برش دارم

فقط یه بار دیدم زشته تو این سن خودمو خیس کنم رفتم دستشویی گلاب به روتون

چقدر بی ادبم من نه؟

بعدم نصف شب یه کم ضدآفتاب زدم اگر فکر میکنید دیوونم سخت در اشتباهید

دکترم دیوونست که همچین دستوری داده! همون دکتره که میرم پیشش برای سوزندن موی صورت

از تی وی خسته شدم چراغارو خاموش کردم و بدون ذره ای حس خوابالودگی رفتم تو تخت

بعضی وقتا دلم میخواد با یه نظامی سختگیر ازدواج کنم یه کم سرو سامون بده به زندگیم

خیلی بی برنامم یه کاریو تا مجبور نشم انجام نمیدم البته اگه اینجوری نبودم که باید به وجود خون 

پاک آریایی تو رگام شک میکردم میدونم حالا فوشم میدید آریایی های عزیز

برم یه زنگ بزنم دانشگاه شیراز ببینم جوابمو میدن البته اگه از خواب بیدار شده باشن و اومده 

باشن سرکار نیومده باشنم فدای سرشون من آدم با درک و فهیمی هستم کی حال داره ظهر مرداد 

تو این گرما بزنه بیرون


۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۵۱
مریم
وای چقدر کار دارم من...
باید زنگ بزنم دانشگاه شیراز باید برم آموزش پرورش
باید پارچه و مدل لباسمو ببرم پیش خیاط
دندونپزشکی هم باید برم 
باید برم طلاهامو عوض کنم یه کرم پودر و پنکیک خوبم بگیرم
اون ماکسی مشکیه رو یه کم راست و ریستش کنم جلوی سینش خیلی بازه
برم ببینم تبلتی که سفارش دادم آورده یا نه
برم باشگاه واسه ایروبیک ثبت نام کنم شایدم نرم
ماسک بذارم رو این پوست بی نوام چندروز دیگه تا جشن بیشتر نمونده
راستی عکسم بایدم بگیرم 6تا
همه این کارا باید تا دو هفته دیگه تموم شده باشه، یعنی ممکنه؟
جودی ابوتو هنوز تموم نکردم
قرارم نذاشتم با بچه ها همدیگه رو ببینیم این مدت خیلی دور بودم از همه
میدونم حالا پیش خودشون هزارویک فکر میکنن که چقدر بی جنبمو فلان و بهمان
کلی فیلم ندیده دارم کلی کتاب نخونده
چرا گاهی انقدر بیخیال میشم من؟

۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۱۷
مریم

دیگر برایم مسلم شده روی آدم های اطرافم نفوذ یا تأثیر زیادی دارم بی آنکه ارادی 

باشد و خودم تصمیم گرفته باشم

و این شامل افراد خانواده دوستان و فامیل میشود!

درمورد مسائل مختلف به راحتی میتوانم نظر و تصمیم گیری شان را تغییر دهم

کار خاصی هم نمیکنم ها! ولی اینجوری میشود

بارها شده کسی که نظرش درمورد چیزی 180درجه با من تفاوت داشته یک مدت بعد آمده و دقیقا

حرف های خودم را به عنوان نظر شخصی اش بیان کرده حتی تقریبا با همان جمله بندی ها!

جالب است که خودشان هم نمیفهمند من نظرشان را تغییر دادم

و درواقع این حرف من است در دهان آنها بی آنکه خودشان متوجه باشند!

من هم چیزی نمیگویم فقط گاهی توی دلم یک لبخند شیطنت آمیز میزنم

و خبیثانه به سرم میزند از این توانایی، برای رسیدن به خواسته هایم استفاده کنم!

البته به عمل که برسد وجدانم نمیگذارد


۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۹
مریم

رو کاناپه تو هال نشستم دارم چندتا وب میخونم

سینا تی وی رو روشن گذاشته رفته... یه مستنده درمورد مجاهدای خل.ق عوضی

صدای تی وی رو اعصابمه حوصله هم ندارم پاشم برم خاموشش کنم


۰۵ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۱۰
مریم






حالا برم یه سالاد ماکارونی خوشمزه هم درست کنم کار را که کر آن که تمام کرد!


۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۰۲
مریم