بیا و مخاطبش تو باش

mymomentsmg@gmail.com
بیا و مخاطبش تو باش

من متولد مهر 70 هستم
اگه منو شناختی به روم نیار باشه؟

طبقه بندی موضوعی

۹۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

خستم.. سرم درد میکنه...
با مونا رفتیم آرایشگاه عروسارو دیدیم یکیشون متخصص زنان بود هی بهش میگفتن خانوم دکتر!
با خودم فکر میکنم منم تو آرایشگاه میذارم بهم بگن خانوم دکتر؟ دوست ندارم
البته شایدم خودش نمیخواسته با شناختی که ازش داشتن اینطوری صداش میکردن
رفتیم تالار و یه بار دیگه وسایل و کارایی که میخوایم انجام بدیمو چک کردیم
یه سرم رفتیم هتلی که برای مهمونا رزرو کردیم دیدیم اتاقارو
خستم... مامان و مونا و پویا یه چایی خوردن رفتن باز... برام یه سندل گرفتن هی بد نیست
3تا از ناخنام شکست! دقیقا 6روز قبل از مراسم جشن!
مهم نیست پوست صورتمم چندتا جوش زده بدنمم که کلا پشه ها تیکه تیکه کردن
نمیتونم اهمیت بدم چون هم زیاد قابل اهمیت نیست هم اینکه چه برام مهم باشه چه نه کاری از دستم بر نمیاد اصلا بشکنه همه ناخنام مهمه؟ هیچ اهمیتی نداره ناخن مصنوعی هست
پشه ها بدنمو پر دونه های قرمز کردن؟ پنکیک میزنم پوشیده میشه تازه زیادم نیست که پیدا باشه خارشش اذیت میکنه بیشتر
صورتم جوش زده؟ چندتا دونه که بیشتر نیست چاره ش همون پنکیکه
آخرین باری که صورتم جوش زد خیلی وقت پیش بود ولی خب دلش خواسته الان جوش بزنه چیکارش کنم
وای چه بوی خوبی میاد مامانم داره کتلت درست میکنه
الان اومد تو اتاق گفت سندلتو دوست داری؟ خستم نمیتونم واکنش خاصی تو صورتم نشون بدم حتی در حد یه لبخند... یا نگاه کردنش... با کلمه ها جبرانش میکنم میگم آره عزیزم دست گلت درد نکنه میخنده میگه مبارکت باشه
جای رژلبم رو صورتش هست که چند دقیقه پیش بوسش کردم حال ندارم بگم پاکش کنه
میره کتلت درست میکنه
بوش داره دیوونم میکنه
میخوام یه کم بخوابم بعد شام


۱۵ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۰۶
مریم

.

چرا انقدر سرعت نت افتضاحه؟ باز کدوم کشتی به این سیمای کف دریا گیر کرده؟!


۱۵ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۰۷
مریم

میگما؟ نمیشه عمر دیاب بیاد تو اتاقم ویاه رو برام بخونه؟!

دم غروب داشتم هالو جارو میکردم

مامانم جلوی درِحیاطو داشت میشست یه دختر همسایه کوچولوی بامزه داریم اومده بود دم در

بعضی وقتا میاد پیشم دوستمه 4سالشه:) قیافه خوبی نداره دخملک، ولی خیلی بامزه ست

صداشو شنیدم رفتم تو درهال بهش گفتم خوبی محیا کوچولو؟ میای یه بوس بدی؟ گفت

داری جارو میکنی؟ از صدای جارو فهمیده بود

گفتم آره گفت جاروت که تموم شد بهم شکلات میدی؟ انقدر لوس و با نمک حرف میزنه آدم

دلش میخواد قورتش بده

یه بار عرفانو دیده بود _عرفان تقریبا شبیه غوله! 2متر قدشه 6 متر عرضش_ گیر داده بود به

من که این بچه ی توئه! نمیدونم چرا این به ذهنش رسیده بود! گفتم آخه من چجوری اینو

زاییده باشم؟ یه نگاه به جثه ظریف و نحیف منه بیچاره بنداز!

ولی به خرجش نمیرفت هنوزم فکر میکنه عرفان پسر منه!

البته باعث افتخارمه من اگه روزی پسری تو این ابعاد بتونم به جامعه بشری هدیه کنم دیگه

کلا دِین خودمو به خلقت ادا کردم


۱۵ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۰۰
مریم
از صبح نت نداشتم وای داشتم میمردم...
حس معتادیو دارم که تازه به مواد رسیده
یا حس کسی که درحال غرق شدن تو آب بوده و الان به هوا رسیده :)

تازه عروس داماد ما هم دارن میان (پویا و مونا) تو راه هستن تا چندساعت دیگه میرسن
امروز خیلی کار کردم خب راستش من مبتلا به سندرم گشادیسم هستم بنابراین تو یه روز مرتب کردن دوتا اتاق و اتو کردن مانتوهام و تمیز کردن میزآرایشم خیلیه برام.. خیلیا!!
خلاصه با مامان خونه رو برق انداختیم وقتی همه جا مرتب و تمیز باشه و آرامش بصری داشته باشم درحد مرگ شاد و پرانرژی میشم

اینه... زندگی ینی این... شب تابستونی... کنار پنجره باز نشسته باشی برگای درخت توتی که اصرار دارن از تو پنجره بیان تو... نسیم خنک... صدای جیرجیرک

خداجونم مرسی که این لحظه ها رو نفس میکشم


۱۵ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۹
مریم

یه بار وقتی به یکی از کسایی که خیلی اصرار داشت با من دوست بشه گفتم نه

پرسید چرا؟

گفتم چون به نظرم دوست پسر داشتن خیلی کار بیهوده ایه هرچی هم فکر میکنم دلیلی

برای این کار پیدا نمیکنم

آدم سمجی بود خیلی میخواست نظرمو تغییر بده

بهش گفتم یه چیزی توی وجودمه که قبول نمیکنه منطقم همچین رابطه ایو نمیپذیره

گفت خیلی دلم میخواد بدونم چی توی وجودته که نمیذاره

کلا فکر میکرد شخصیت عجیب و پیچیده ای دارم و همینم فکر کنم جذبش کرده بود

در جواب بهش (تو دلم) گفتم گوشام مخملیه؟ نمیخوای ببینی چی توی وجودمه

نمیخوای وجود منو کشف کنی نمیخوای مثل یه عاشق کوچه پس کوچه های ذهنم فکرم و

قلبمو کنکاش کنی، اگرم بخوای، وجودم...روحم فقط یه مدت کوتاه برات مهمه

بعدش میخوای بدنمو کشف کنی فقط بدنم و نه حتی یه قدم بیشتر

غافل از اینکه برای لمس بدنم خیلی قبل ترش باید نقطه به نقطه روح و قلبمو لمس کرده باشی

باید اندیشه منو بفهمی باید پیدام کنی و دستمو بگیری از لابه لای اعماق روحم بیرون

بکشی و بیاریم پیش خودت... خیلی قبل ترش...


برای یه دوستی ساده اینهمه وقت و انرژی گذاشتن احمقانه نیست؟

شایدم منطق من ایراد داره! ولی خوشم باهاش


۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۱۴
مریم

صدای آهنگ رو بالا بردم میرقصم و به این فکر میکنم زن بودن معرکه ست...

درصد زیادی از لذت های زندگی من توی زنانگیم خلاصه میشه...



۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۴
مریم

ینی مرده ی اون جذبه تم وقتی انگشت اشارتو بردی بالا و چشماتو از شدت عصبانیت بستی

داد میزنی: یک کلمه هم نشنوم!


۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۷
مریم

ویاه رو گوش میدم فشارم میزنه بالا گُر میگیرم و میرم کولر رو روشن میکنم...

طبق معمول تنهام خونه و همه رفتن بیرون، سینا که کشمکش های عشقی داره این روزا

مامی و ددی هم تو خونه بند نمیشن هیچوقت

منم که از این تخت کنده نمیشم، گناه داره!

دارم سعی میکنم ویاه رو با لهجه مصری بخونم...راه نداره... سخته ق رو تلفظ نمیکنه:(


ویاه الحیاه حتحلی وانا معاه

هو ده الی انا بتماناه

 و العینی شایفه احساس

 انه احلی و اغلی الناس

خلی قلبی یقولی خلاص


پی نوشت: اوه مای گاد موفق شدم خلی البی اولی خلاص!


۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۶
مریم

من برخلاف اکثر ایرانی های فارسی زبون، زبون عربی رو خیلی دوست دارم!

البته قبلش زبان های اسپانیایی، فرانسوی، انگلیسی رو دوست دارم

و بعدش ایتالیایی و ترکی استانبولی و روسی

درکل استعداد عجیبی توی درک و فراگیری زبان های مختلف دارم

یادگیریمم سریعه

تا حالا زیاد عربی کار نکردم ولی به طرز شگفت انگیزی میتونم بفهمم، ترجمه کنم و لهجه بگیرم حتی!

زبون سختیه ولی خیلی کامل و فصیحه

البته بیشترین زبونیو که دوست دارم زبون مادریمه اینو بدون هیچ تعصبی میگم واقعا دوسش

دارم فارسیو و وقتی دستور و پیچیدگیهاشو میخونمو بیشتر یاد میگیرم لذت میبرم


این آهنگ عربیو گوش کنید: ویاه  از "عمرو دیاب" واقعا زیباست



۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۲۰
مریم

یه پدربزرگ دوست داشتنی و بامزه دارم که به علت کهولت سن آلزایمر داره

یه بار که اومده بود خونمون دخترعموم شلوارک و من دامن بالا زانو پوشیده بودم تاپ هامونم

کم و بیش ناجور بود!

همین که دیدمون رو کرد به بابام گفت چرا لباس براش نمیخری؟ گناه داره!

بعدم رو کرد به دختر عموم گفت بابا اینجوری نری تو خیابونا!!

طفلی یادش نبود سالها پیش انقلاب شده!:))


۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۵۸
مریم