و امروز آخرین روزیه که من تو این شهر زندگی میکنم!
البته برمیگردم در آینده...
تواین مدت اتفاقای زیادی افتاد که مینویسم حتما
+من هیچوقت اینجا رو ول نمیکنم
و امروز آخرین روزیه که من تو این شهر زندگی میکنم!
البته برمیگردم در آینده...
تواین مدت اتفاقای زیادی افتاد که مینویسم حتما
+من هیچوقت اینجا رو ول نمیکنم
میخوای من بی تفاوت شم نباشم پیشت هر جایی
هنوز داغ تنت انگار نمیفهمی که تنهایی
میگی احساس ما با هم یه دنیا فاصله داره
یه پای عشق می لنگه یه جایی جات میذاره
میخوای من بی تفاوت شم نپرسم تا کجا میری
میگی حس بدی داری به این عشقای تحمیلی
میفهمم که تو این روزا دلت از جنس سنگ میشه
تو میدونی دم رفتن دلم بدجوری تنگ میشه
سر حرفت نمیمونی همین روزاست که برگردی
همین روزای تلخی که تو با تنهایی سر کردی
یه چند روزی تو تنهایی از این دنیا دوری کن
دوباره پیش من برگرد یه وقتا صبوری کن
میخوای من بی تفاوت شم نپرسم تا کجا میری
میگی حس بدی داری به این عشقای تحمیلی
میفهمم که تو این روزا دلت از جنس سنگ میشه
تو میدونی دم رفتن دلم بدجوری تنگ میشه
♫♫
http://dl.pop-music.ir/music/1393/Bahman/Amir%20Azimi%20-%20Bi%20Tafavot.mp3
یه چیزیو همه شنیدیم و احتمالا تجربش کردیم
چیزی که براش انتظار میکشی مشتاق ترت میکنه
قبول اینطور هست، شاید با ارزش تر بشه اما به نظرم دوست داشتنی تر نمیشه
یه چیزی بود میگفت گاهی دویدن برای رسیدن به کسی نفسی برای ماندن کنار او باقی نمیگذارد
واقعا هم درسته
من که اینجوری ام... وقتی برای چیزی بیش از حد انتظار بکشم دیگه دوسش ندارم و به دست
آوردنش برام لذتی نداره
یه کم انتظار برای به دست آوردن خوبه... حتی لازمه
اما چندین سال یه کم زیاده
انتظاری که همراهش تحقیر و توهین و نگاه بد دیگران باشه آزار دهنده ست
دلم نمیخواد کسی به خاطر من همچین چیزی تحمل کنه
میدونم هنوز دوسم داری یا حداقل "دلت میخواد" که داشته باشی...
آهنگی که گذاشته بودی:
شب آخر امیر عظیمی شعرشم که مال شا.هین ن.جفیه
رو بگیر ازم دیوونه من حضور لخت مرگم
زیر رگبار تنم نمون که رو تنت تگرگم
مث شعریم که هیچکس اونو از بر نمیدونه
یه پرنده ام که تو خوابام جَلد بومی نمیمونه
دست کم اینجوری شاید شب یه درد مستمر نیست
شاید اینطور تو بفهمی که حضورم بی خطر نیست
رو بگیر نگاه نکن اشکای سردو
رد بشو نخواه تو هم این همه دردو
رو بگیر نگاه نکن اشکای سردو
رد بشو نخواه تو هم این همه دردو
بیخیالم شو عزیزم تو بریدی سر ندادم
دیره واسه با تو بودن دیگه بال و پر ندارم
آره یادت خیلی وقته نمیفته توی خوابم
کو چراغی تو کویرم قطره آبی تو سرابم
رو بگیر نگاه نکن اشکای سردو
رد بشو نخواه تو هم این همه دردو
رو بگیر نگاه نکن اشکای سردو
رد بشو نخواه تو هم این همه دردو