بیا و مخاطبش تو باش

mymomentsmg@gmail.com
بیا و مخاطبش تو باش

من متولد مهر 70 هستم
اگه منو شناختی به روم نیار باشه؟

طبقه بندی موضوعی

ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش

شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۲۷ ب.ظ

یک چیزی/ کسی انگار دستش را گذاشته روی سینه ام و هلم میدهد عقب هردو دستش را

یکبار هم که من دلم میخواهد حرکت کنم نمیگذارند

میدانم حتی اگر این دست ها را بیرون حس کنم اما از درونِ دل خودم است

یک چیزی ته قلبم میگوید حس من اشتباه نمیکند

خیلی بد است مجبور باشی جایی بروی که دوست نداری

بگذار جور دیگری بهش نگاه کنیم!

کمدی شده است زندگی ام

کمدی ای که نقش اولش دختریست کلافه و مانده میان چندراهی ای که هیچکدام را دوست ندارد

فقط دلش میخواهد برود، برود جایی که کسی نباشد تا مجبور به قایم شدن نشود دیگر

و رها و راحت به زندگی اش برسد خوش باشد و بخندد

اما فقط یک راه میگذارند جلوی پایش: برود اما جایی که همه هستند پس باید باز هم قایم شود

و رها نباشد و در قفس بخندد

اینهمه دوندگی برای همچین رفتنی بود؟ کمی مضحک و خنده دار است


۹۴/۰۵/۰۳
مریم